Father and Daughter

انیمیشن پدر و دختر، روایتگر عشق غیر قابل توصیف و بی عوض یک دختر به پدرش

شناسنامه فیلم:

نام فیلم: پدر و دخترFather and Daughter

به کارگردانی: مایکل دوداک دی ویت

محصول:2000 هلند، بلژیک و انگلستان

مدت فیلم: 8 دقیقه 31ثانیه

برنده 24 جایزه از جمله: جایزه بهترین انیمیشن کوتاه در اسکار 2001و جایزه بفتا برای بهترین فیلم کوتاه انیمیشن2001

داستان فیلم اینگونه آغاز می شود که پدری با دختر خردسالش خداحافظی می کند و می رود و با گذشت زمان و تغییر فصل ها دختر بارها و بارها به محل خداحافظی می آید تا دوباره پدر را ملاقات کند. او رشد می کند، ازدواج می کند، تشکیل خانواده می دهد ، مادر می شود و پیر می شود، اما... همچنان نقش دختر را در وجودش دارد.این فیلم کوتاه، شاید یکی از تاثیر گذارترین آثار هنری است که در آن دختر هرگز وجود پدرش را فراموش نکرده است و مخاطب را به سطحی از کاتارسیس(پالایش روح) بزرگ عشق دختر به پدرش می کشاند.

سازنده این انیمه کوتاه از چندین زاویه دوربین به شکل فوق العاده برای تاکید بر تغییر فصول در فیلم استفاده کرده است. اگرچه هیچ احساسات مستقیمی از چهره یا صدای شخصیت ها وجود ندارد، اما احساسات در کل بافت داستان و زبان بدن شخصیت ها به زیبایی بسته شده است.

تمرکز دوربین روی لانگ شات و مدیوم شات، فاصله دوربین بر احساس مخاطب در مورد شخصیت ها و رویداد های یک داستان تاثیر می گذارد. منظره هلند با آسمان های وسیع و درختان صنوبر بلند که به نظر می رسد همیشه عصر است و پس زمینه فیلم شده، همچنین آسمان و منظره رنگی لطیف، طراحی با مداد و زغال و نقاشی های اسکن شده و رنگ های دیجیتالی، تصاویر بسیار ساده و بدون دیالوگ از آن یک انیمیشن شگفت انگیز شاعرانه می سازد.

تقریبا همه صحنه ها دارای چرخ هایی هستند که در حال چرخش هستند و این نماد چرخش زندگی انسان هاست و همچنین زنگ دوچرخه و جلوه های صوتی دیگر بسیار تاثیرگذار و غم انگیز ولی زیبا است.

نکته قابل توجه فیلم، موسیقی تراژیک والس مانند اما بسیار زیبای فیلم است که احساسات انسانی را به تصویر می کشد. کارگردان این فیلم با تغییر موسیقی به طرق مختلف تغییرات زیادی را در وضعیت روحی دختر بیان می کند.

تمثیل یا حقیقت ، حس غم و اندوه و اشتیاق برای بازگشت پدر به قدری شدید است که حتی شرایط جوی باد شدید و باران شدید هم روی او تاثیر گذار نیست و با گذشت زمان دلتنگی دختر هرگز از بین نمی رود و اشتیاق برای بازگشت پدر به قدری شدید است که فضای فیلم را پر از انتظار و امید همیشگی میکند.

هر روز برای دختر مثل روز بعد غمگین و بی معنی به نظر می رسد، نکته سازگارتر با موسیقی متن فیلم صحنه پایانی آن است آنجایی که دختر در بستر خشک رودخانه سفر می کند و با دیدن دوباره پدرش این توضیح را به مخاطب می دهد که مرده است و سرانجام در زندگی پس از مرگ پدرش را ملاقات میکند و پس از مرگ است که آنها دوباره به هم می رسند.

بر هیچ کس پوشیده نیست که پدر برای پسر نخستین قهرمان و برای دختر نخستین عشق است و پدر تنها رفیقی است که می شود بدون شک روی حرف هایش حساب کرد و محکم ترین پناهگاه دنیا برای یک دختر آغوش گرم پدرش می باشد. همچنین مردانه ترین دستی که می توانی در دستت بگیری و دیگر از هیچ چیز نترسی دست های گرم، مهربان و زحمت کش پدرت هست و تو هر کجای دنیا که باشی چه پدر باشد و چه نباشد قویترین فرشته ی نگهبان تو در زندگی پدرت می باشد.

قسم بر پینه ی دستانت که بوی نان می داد

و قسم بر چشمان همیشه نگرانت

قسم بر بغض فروخورده ات که شانه ی کوه را می لرزاند

و قسم بر غربتت

آری قسم بر غربتت وقتی هیچ بهشتی زیر پایت نبود

جبران نمیشوی پدر، حتی به گریه های عمیق

محبـــــوبه کیائی(نویسنده و پژوهشگر هنر)

بیست و یکم شهریور ماه 1402خورشیدی

+ نوشته شده در سه شنبه بیست و یکم شهریور ۱۴۰۲ ساعت توسط محبــــــــــــــــــــــــــــوبه کیائی  |